my mister :: من و مری

my mister

يكشنبه ۵ فروردين ۹۷
۲۳:۴۵

کلمات کلیدی :

نظرات (۵)

نیلو :)

يكشنبه ۱۸ اسفند ۹۸
۲۰:۱۹

سنا جون شرمنده می خواستم نظرت درمورد این پایان بندی آجوشی من بدونم ... خودم گیچ شدم واقعا یه

عده میگن آجوشی برگشت پیش همسرش و ایو به آرامش رسید.....

اینم برداشت به دوست عزیز دیگهد

ببین با توجه به جزییات سریال میشه فهمید که بهم رسیدن
چون توی کافه داشت حرف میزد گفت که خانومم زبانش خوبه اما من نه یعنی یه جوری میخاست بفهمونه که خانومش دیگه برنمیگرده خودشم قصد نداره پیش اونا بره
دو اینکه همیشه روی میز اجوشی یه قاب عکس سه نفره بود و همیشع خودشو بچه اشو و زنشو یه خانواده میدونست اما اگه یادت باشه اخرای قسمت16 وقتی اجوشی توی شرکت خودش داشت با تلفن حرف میزد نشون داد چند تا قاب عکس از زنشو و بچه اشه و دیگه خبری از اون عکسای سه نفره نبود و کارگردان خاست بفهمونه که دیگه اجوشی و زنش نمیخان با هم ادامه بدن چون توی یک قاب باهام نیستن و یه عکس با دوتا داداشاش بود
سه اینکه اجوشی وقتی با زنش دعوا میکرد بهش گف که اینکه به من خیانت کردی چون یع ادم ضعیف بودم اما به عنوان یه مادر چطور تونستی به همین خاطر زنه دیگه نتونست با اجوشی ادامه بده چون هر دوشون تصور خیانت زن و رییس جلو چشمشون بود به همین خاطرم زنه دید نمیتونه همسر خوبی باشه پس تصمیم گرف بره پیش پسرش و مادر خوبی بشه ،با همه این نکات میشه فهمید جدا شدن ،توی ده مین اخرم اجوشی به ایو گف بیا دست بدیم اجوشی که معذب میشد ایو بغلش کنه یا بوسش کنه اما الان دوس داش دست بهش بده و حس صمیمیت و بهش منتقل کنه و اگه دیدی دسته ایو رو هم یکم فشار داد یعنی خاس حسه بیشتری بهش منتقل شه و اینکه به ایو گف به شرکتم سر بزن یعنی میخاست دوباره ایو رو ببینه و یه رابطه جدید بسازه و ایو هم جواب مثبتشو با جمله (اجوشی دوس دارم واسه غذا خوردن دعوتت کنم داد) چون وقتی خدافظی کردن هر دو برگشت پست سرشون رو نگاه کردن و لبخند زدن و ایو توی ذهنش اره اره رو گف و گارکردان علاوه بر جملات و دیالوگا اون ده مین اخر از رنگا خیلی زیرکانه استفاده کرد سبزی درختا توی چشم بود ،لباسای اجوشی مرتب و تمیز بود و تیره نبود و حتی صدای خنده و شنیدیم برای اولین بار توی سریال و ایو ارایش کرده بود لبخند داشت و لباساش روشن بود و حتی کفش مناسب به پا داش و چند تا دوست خوب و فضا سازی دو شخصیت شاد بود و الان اماده بودن که بهم برسن پس بهم رسیدن

دور از جونت عزیزم :)

پایان سریال باز بود برای همین برداشت ها متفاوته

دونگ هون وابستگی شدیدی به خانواده ش داشت برای همین از هیچ فداکاری و از خودگذشتگی ای دریغ نمیکرد، سکانس پایانی هم همسرش، رفت خارج از کشور پیش پسرش، دونگ هون هم تنها بود «البته جدا نشده بودن»، در حقیقت از دو تا وابستگی «جی آن و همسرش» رها شده بود. جی آن و آجوشی بالاخره به آرامشی که مستحقش بودن رسیدن. دونگ هون نماد ی انسان کاملا ازخودگذشته و حمایتگر بود که به نظرم بالاخره وقتش بود خودش هم دیده بشه و کمی از این وابستگی ها آزاد بشه

البته این دید منه :)

نیلو :)